همراز

Sunday, November 21, 2004

بنام او
امشب دو شب است که پاک دیوانه شدم تمام اعتقاداتم را گذاشتم به ورطه فراموشی چون که دیکه باور به اونها ندارم یا این را بگم که اونها دلیلی برای قانع نگهداشتن من بر اونها نداره نمیدونم چی شد اما میدونم که حالا دیگه گور نیستم میدونید شاید و باید این اتفاق خیلی پیش میباست میافتدا تا من خودم نیازهایم و دلایلم را متوجه میشدم که این یه تولد است اما به کجا و در کجا هنوز برایم روشن نیست
واقعا چیست دلیل ما برای به وجود آمدن و چرا ما باید بعد از این دنیای فانی به بهشت ابدی یا جهنم ابدی برویم چرا باید خدا که تمامی حال آیینده و گذشتهیمان را میداند منتظر خوب بودن خوب شدن و وووو بیشیند او جلال و او عظیم است و چرا باید از ما بخواهد این را همانطور که در کتاب قران نوشته شده است
میدونید تا به حال سعی میکردم انسانی باشم که نماز و روزه را بگیرم تا حالا شاید دعای کمیل نخونده بودم ولی این دلیل نبود که واجبات را تا حدود خیلی زیادی انجام ندهم و خیلی به این اعمال اعتقاد داشتم
ولی یک آن از رو کنجکاوی شروع به مطالعه کردم از جهت جنسیت در دین که در کتاب توضیع المسایل برایمان درج شده بود بعضی از اونها چنان مغرضانه بود که نتوانستم دلیل نوشتن اونها را نیابم بس شروع کردم به قران خواندن اونم از روی متن فارسی برای اینکه بتوانم تمام مطالبش را درک کنم خیلی چیزهای که اونجا بود غیر قابل باور بود برایم حتی خوندنش برای تردید را بیشتر میکرد بگذریم چرا ما هیچگاه به خودمان اجازه نداده ایم که بیابیم بعد معتقذ شوسم ما معتقد میشویم بعد مییابیم فردا اون موقع که باید جواب کارهایمان را بدهیم من و شما تک تک در برابر خالق باید جواب دهیم پس باید حرفهای خودمان را اون موقع بگوییم دیگر نه پدری و مادری نه امام و نه بیشوایی نیست که تمام اعتقادات ما را که ما برداشت کننده اونها بودیم به دوش بگیرند اعمال ما را پس بیابیم به اون چیزی که باور داریم اعتقاد داریم و میتواند ما را به نیازهای روحانی برسند
شاید چیزهایی را از دست بدهیم ولی دیکه مهم نیست چون باورهایمان میماند برای خودمان نه بین بنگ بزرگ و نه گوچه و نه ملاصدرا است که پایان دهنده این سوالات باشد بیابیم ما کییم ما کجاییم و برای کییم ما نه اتفاقیم و نه تصمیم نه مسیریم نه مقصد من و شما ها میتوانیم هر کدام منی از برای من باشیم نه منی از تلالوی آیینه در رود
سایت دیوانه را درست کردم
www.divaneh18444.blogspot.com
تا تمام حسهای حفته خودم را بگوییم اونجا واقعا خیلی بی پروا صحبت میکردم چون برای خود دیوانه قیدی نیست تا محدود باشد همانند قاصدک در حضور بدترین کولاک رها برای خودم حرف میزدم دیگه نمیتوانستم خودم را برای خودم حرام نگفتن کنم
عصاری

0 Comments:

Post a Comment

<< Home