همراز

Saturday, January 01, 2005

بنام حق
ما افریده شده ایم با یک شعر با یک درک و نیازهای که خواهان پرورش او هستیم
ما همواره دنبال عدالت دنبال میانه و دنباله تکوین نیازهای خود برای رسیدن به ذات حقیقت میشویم
ما شاید انسانیم اما از درون یک حیوان یک حیوان هوش مند که درک و شعور دارد دنیال ذات خویش است دنبال نیازهای خود در مسیر تفکر است در خیال سیر است اما در مسیر ماورای خود اگر دریابد

اگر دنبال انسانیت هستیم باید از وجود خود به دید بالا تر از خود انسان دیدن کنیم تا بتوانیم بهتر ببینیم بخوانیم و بیابیم و برای بهتر درک کردن پیرامون همواره به عنواوینی چون گوش و بینی و چشم و متصل میشویم
اما چرا برای بعضی از همنوعان این حواس بهتر و شیوا تر و گویا تر کار میمند و برای من و شاید شما نیز کند و و یا به صورت کلاسه شده؟
این را ما برای او قرار میدهیم تا برایمان از دیگر احوال یاد اور نباشد، ترسیم چون بینیم نشنویم چون نخواهیم دید اگر پرده های را برای خود بریم چی خواهیم دید /
ایا تا بحال به این نیاز خواسته اسد برسید؟
ایا تا الان دوست داشته اید حتی یک گام از خود به این واسطه جلو تر باشید؟
اگر نتوانستیم چون خود به او اجازه ندایدم اما چه کار میتوان کرد؟
بیایم به انتها که قابل لمس است توجه کنیم فرا نیستس
فرای که من و شما در الان نیستیم و نخواهیم زنده بودن را به امتداد بگشیم
خواهیم و بودن مرگ را به دوش میگشیم
مردیم ببخشید مردم چه میبینم؟
تاریکی یا نور بهشت یا جنهم انتظار یا مقصد چرا باید بمیرم در صورتی که هنوز نیازهایم از این دنیا تخفیف نیافته اگر قرار است سیر نشویم و بمیرم پس چرا امدم این درکهایی است که همواره با حواس جمع کردیم تا با جمع شدن بر یاد داشتها و حلاجی به کتب و قیامت دیگران به ابد نیز میرسیم اما چرا امدیم تا سیر نشده برویم چرا امدیم تا ناتمام بمانیم اگر امدیم چرا داریم ترسان و به سختی میریوم
اگر قرار بر مرگ را در روز نخست بر ما آشکار کرده اند زیبا تر و راحتتر خواهیم پذیرفت دنیا نیاز نمیاوئرد منا نمحتاج هستیم
ما مغرور هستیم تا بمانیم

بیش از دوماه است که ترک خیلی از چیزها کردم تا خود را برای خود بهتر بیابم شاید جاهای از دردسر و نا بسامانی آزاد شده ام اما در خود و در نیازهایی که برای او پاسخی نمیبابم سر در گم شدم شاید چگورا را نشناسم اما برای چه بخوابمش را در زمانی که او لایک است برایم معنای برای دیگر شدن میدهد
اما برای چه چه خدا دار و. چه خدا شناس و گاه مهچور باز باید سیر شویم تا برای سوالاتمان جوابی قانع کنند بیابیم
خدای که ما را ازاد افرید به ما اختیاری داد تا سیبی را بخوریم تا بهشت را ترک کنیم به ما فکرت داد خیالات داد به ما وجود داد اما اگر او نمیخواست ما ازاد و خود انسان باشیم چرا برایمان قوانین را ایجاد کرد تا اونها را درک نکنیم تا انها برایمان از دور خبر بیاورند نه انکه ما را در حالامان روشن کند


عصاری


0 Comments:

Post a Comment

<< Home